Thursday, January 9, 2014

ش

شاخ گُل هرجا که می‌روید گُل است

انسان پاک نهاد هرجا که باشد پاکی خود را حفظ می‌کند.

شاخ و شانه کشیدن

طلب مبارزه کردن. تظاهر به زورمندی کردن.
پاره‌ای از گدایان شاخ گوسفندی به یک دست و شانة استخوانی به‌دست دیگر بر در خانه یا برابر دکانی می‌ایستادند و آن‌قدر شاخ را به شانه می‌کشیدند و از آن‌ها صدای زننده‌ای ایجاد می‌کردند تا مردم که از صدای آن ناراحت ‌شده بودند پولی به آن‌ها می‌دادند تا از سر خودشان بازشان کنند.

شاهد از غیب رسیدن

تصادفاً پیدا شدن کسی یا چیزی که باعث اثبات مدعایی شود.

شاه می‌بخشد شیخ‌علی‌خان نمی‌بخشد

1. کار کسی بر پایة تنگ‌نظری بودن. 2. حساب و کتابی درکار نبودن. 3. کاسة داغ‌تر از آش شدن. صورت دیگر: شاه بخشیده اگر شیخ‌علی‌خان ببخشد.

شاهنامه آخرش خوش است

نتیجة راستین در آخر کار مشخص می‌شود. مترادف: جوجه را آخر پاییز می‌شمارند. یا: بْز گر را شب توی آغل می‌شمارند. یا: نشاشیده‌ای شب دراز است.

شب آبستن است تا چه زاید سحر

سحر تا چه زاید شب آبستن است.

شب اوّل گربه را دَمِ حجله کشتن

میخ قدرت و حاکمیت خود را در نخستین و بخصوص بیگانه‌ترین لحظه کوبیدن.

شب دراز است و قلندر بیدار [بی‌کار]

فرصت کافی بودن و عجله نداشتن.

شب شراب نَیرزد به بامداد خمار

لذتِ زودگذر چیزی به دردسر بعدش نَیرزیدن. مترادف: آن نوش به این نیش نمی‌اَرزد.

شپش توی جیب کسی چهارقاپ می‌زدن [می‌اندازد]

مدت‌ها بی‌پول بودن. آه در بساط نداشتن. مترادف: آه در بساط نداشتن که باناله سودا کردن. یا: ته جیب کسی کارتونک بسته بودن.

شتر با بارش گم شدن

بسیار شلوغ و به هم‌ریخته بودن. مترادف: مثل بازار شام بودن. صورت دیگر: خر با بارش گم شدن.

شتر خوابیده‌اش هم از خر بلندتر است

بعضی افراد به درجه‌ای از کمال رسیده‌اند که حتا کاستی‌های‌شان از کمالات بسیاری افراد باارزش‌تر است.
مترادف: هر سرکه‌ای از آب ترش‌تر است.

شتر در خواب بیند پنبه‌دانه        گَهی لُپ‌لُپ خورَد گَه دانه‌دانه

خوش‌خیال بودن. پیش خود حساب‌های ناشدنی کردن.E آدم ون‌برهنه کرباس دولا پهنا خواب می‌بیند.

شتر دیدی ندیدی

سفارش به کتمان کردن چیزی، حفظ کردن رازی و دیده را نادیده گرفتن. مترادف: هرچه دیدن همان‌جا چالش کردن.

شتر را با بار بردن

دزد قهاری بودن.

شتر را با نمد داغ کردن

رقیبان زیرک و قهاری در میدان بودن که کار را برای شخص بسیار دشوار کنند.E با پنبه سر بریدن.

شتر را گفتند چرا شاشت پس است؟ گفت چه چیزم مثل همه‌کس است؟

به شتره گفتند چرا شاشت پُس است؟ گفت چه چیزم مثل همه‌کس است؟

شتر را گفتند چرا گردنت کج است؟ گفت کجایم راست است؟

به شتره گفتند چرا شاشت پُس است؟ گفت چه چیزم مثل همه‌کس است؟

شتر را گم کردن و پی افسارش گشتن

اصل را از دست دادن و پی فرع بودن. مترادف: اسب [خر] را گم کردن و پی نعل [افسارش] گشتن.

شتر سواری دولاّ دولاّ نمی‌شود

قبایح را می‌توان در نهان انجام داد اما سرانجام عواقب آن آشکار خواهد شد. مترادف: آبستنی، نهان بودن و زادن، آشکار. یا: روی برف که راه بروی جای پایت را نمی‌توانی قایم کنی.

شتر که کاه [نواله / خار] بخواهد گردنش را دراز می‌کند

کسی که به چیزی احتیاج دارد باید اظهار کند تا کسی کمکش کند. E از تو حرکت از خدا برکت.E خدا روزی رسان است اما اِهٍنّی هم می‌خواهد.

شتر مرغ است نه می‌پَرد نه بار می‌برد

به بهانه‌های مختلف از زیر کار دررفتن. مترادف: به شتر مرغ گفتند بار بردار گفت من مْرغم گفتند پرواز کن گفت من شترم.

شتری است که درِ خانة همه می‌خوابد

مشکلی است که برای همه پیش می‌آید. واقعة ناگواری است که عمومیت دارد.

شد یک کلاغ به چهل کلاغ        خبر رسید به چُسْبُلاغ

(چسبلاغ: ساوجبلاغ.) پخش شدن حرف و افزوده شدن بر آن. مترادف: چهل نبود یکی بود آن یکی هم دروغ بود. یا: یک کلاغ چهل کلاغ شدن.

شرط عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن

؟

شریک اگر خوب بود خدا هم می‌گرفت

آب‌انبار شلوغ، کوزه بسیار می‌شکند.

شریک دزد و رفیق قافله

آدم دورو و متقلب. کسی که خود را دوست نشان می‌دهد ولی درواقع با دشمنان شخص زدوبند دارد. مترادف: شیپورچی یزید و طبـّال امام‌حسین بودن.

شست پای کسی توی چشمش [جیبش] رفتن

دست و پا چلفتی بودن.

شش ماهه به دنیا آمدن

زیاده از حد عجول بودن.

شغال بیشة مازندران را        نگیرد جز سگ مازندرانی

آهن آهن را از کوره می‌کشد.

شُکرانة بازوی توانا        بگْرفتن دست ناتوان است

کسی که از نعمتی برخوردار شده باید به کسانی که از آن محرومند کمک کند. مترادف: تا توانی به جهان هم‌دم محتاجان باش        به دَمی یا دِرَمی یا قدمی یا قلمی.

شُکرِ نعمت نعمتت افزون کنَد      کفر، نعمت از کفَت بیرون کند

نعمت دهنده را شکر گو که رحمت در پی دارد و کفرانِ نعمت مایة خسران است.

شکم گرسنه و گوز [آروغ] فندقی

سرو صدای بی‌اساس راه‌ انداختن و به دروغ خود را صاحب قدرت و اختیار نشان دادن. بلندپروازی و خودبزرگ‌نمایی در عین تهی‌دستی و نیازمندی. مترادف: مُشک خالی و پرهیزِ آب؟ یا: نان ندارد بخورد پیاز می‌خورد اشتهایش باز شود. یا: نونم نداره اِشکنه       گوزم چنار [تغار] رو می‌شکنه. یا: افاده‌ها طبق طبق سگ‌ها به دورش وقّ و وقّ. یا: شلوار ندارد بند شلوار می‌بندد. یا: نه نون دارم نه لونه        گوزم ترکی می‌خونه.

شلغم هم داخل میوه‌ها شد

برای تحقیر بچه‌ای که وسط حرف بزرگ‌ترها می‌پرد یا کسی که در موضوعی که به او ربط ندارد دخالت می‌کند می‌گویند.

شما را مادر زاییده ما را زن‌بابا؟

جانِ تو جان است جان دیگران بادمجان؟!

شمر هم جلودار کسی نشدن

احدی قادر به منصرف کردن او از تصمیمش نیست.

شمشیر [شوشکه / قداره] را از رو [کج] بستن

مبارزه‌ای پنهان را آشکار کردن و علناً حریف را به میدان طلبیدن. خود را آمادة مبارزه نشان دادن.

شمع و گُل و پروانه و بلبل همه جمعند

همة دوستان و رفقا جمع شده‌اند.

شناگر خوبی است، آب گیرش نمی‌آید

آب گیر کسی نیامدن وگرنه شناگر ماهری بودن.

شنونده باید عاقل باشد

نباید بدون مطالعه و تحقیق گفتة کسی را پذیرفت.

شنیدن کی بُوَد مانند دیدن

1. لذت دیدن چیزی بیش‌تر از شنیدن آن است. 2. به سخن این و آن نباید اعتماد کرد. شنیدن اعتبار دیدن را ندارد. مترادف: به چشم ببین و به دل باور کن. صورت دیگر: مکن باور سخن‌های شنیده        شنیده کی بْوُد مانند دیده.

شوخی شوخی [بازی بازی] آخرش جِدّی می‌شود

بازی بازی آخرش جِدّی می‌شود.

شوهرم [خودش] برود کاروان‌سرا پولش [نانش] بیاید حرم‌سرا [سرا سرا]

1. شغل مرد مهم نیست فقط درآمد خوبی داشته باشد کافی است. 2. آرزوی زنانی که شوهر باب میل ندارند و پول شوهر را می‌خواهند ولی خودش را نه.

شوهرم شغال باشد نانم در تغار باشد

آردِ کسی به تغار بودن و شوهرش شغال بودن. صورت دیگر: شوهر آدم شغال باشد آردش در تغار باشد.

شیر بی یال و دُم و اِشکم که دیده    چنین شیری خدا هم نافریده

به کسی می‌گویند که فقط فواید چیزی را می‌خواهد و حاضر به تحمل سختی‌های عواقب یا جوانب آن نیست.

شیر مرغ و جان آدمی‌زاد

همه‌چیز. هرچیز که بتوان فکرش را کرد. هر چیز نایاب. مترادف: از سیر تا پیاز.

شیرین نشود دهن به حلوا گفتن

از حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمی‌شود.

شیری یا روباه؟

موفق شدی یا شکست خوردی؟ دستٍ پر آمدی یا دستٍ خالی؟

شیشه نزدیک‌تر از سنگ ندارد خویشی       

                             هر بلایی که به هرکس رسد از خویش است

زیان‌ها و صدماتی که به اشخاص وارد می‌شود غالباً از جانب کسان و نزدیکان خودشان است.


-------------------------------------
آ | ا | ب | پ | ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و هـ ی
-------------------------------------

No comments:

Post a Comment