فتیله را از گوش خود درآوردن
خیال باطل
را از ذهن خود دور کردن. از تصمیم بیجای خود منصرف شدن.
فرش را با جارو میزنند برف
را با پارو
هر کاری
ابزار مخصوص به خود دارد.
فرش کسی زمین بودن و لحافش
آسمان
بسیار فقیر
و بیچیز بودن.
فضول را بردند جهنم گفت هیزمش
تر است
در جواب کسی
میگویند که در کاری دخالت بیجا بکند یا از چیزی که به او ربطی ندارد انتقاد کند.
فکر نان بکن خربزه آب است
باید از
تجملات و فرع زندگی چشم پوشید و به فکر مایحتاج آن بود.
فلفل نبین که ریزه بشکن بببین چه تیزه
به ظاهر کوچک
و حقیر اشخاص یا اشیاء نباید توجه کرد و بلکه باید دنبال ارزش ذاتی و خاصیت آنها
بود. مترادف: از آن نترس که های و هوی دارد از آن بترس که سر به تو دارد.
فواره چون بلند شود سرنگون
شود
ترقی مقام بیشاز
حد مقدمة فرو افتادن است.
فیل زندهاش صد تومان مردهاش
صد تومان
عزت و
احترام شخص محترم همیشه محفوظ است. متضاد: عود و سرگین هردو بر آتش نهی خاکستر
است.
فیل کسی یاد هندوستان کردن
1. حسرت
روزگار گذشته را خوردن. 2. به
وسوسه افتادن.
No comments:
Post a Comment