قاچ زین را بگیر نیفتی اسبدوانی پیشکشت
به کسی میگویند
که کارهای ساده را نمیتواند انجام دهد و سراغ کارهای مشکلتر میرود.
قالی کرمان است هرچه بیشتر
پا بخورد بهتر میشود
← به قالی کرمان
ماندن (که) هرچه بیشتر پاخوردن مرغوبتر شدن.
قبایی است که بر قامت کسی
دوختهاند
کاری مناسب کسی
است و تنها او لیاقت و توانایی انجام آن را دارد.
قبر بابا گچ میخواهد و آجر
← با شمشیر چوبی
جنگ نمیتوان کرد.
قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر
گوری
ارزش هرچیز
را خبره یا کارشناس آن میداند.
قدر عافیت را کسی داند که
به مصیبتی گرفتار است
کسی ارزش
نعمترا میداند که سختی و محرومیت کشیده باشد. مترادف: قدر نان را کسی میداند که
گرسنگی کشیده باشد. صورت دیگر: قدر عافیت که داند؟ آنکه به مصیبتی دچار است.
قرآن خدا غلط بشود کار او
غلط نمیشود
در انجام کار
خود بسیار دقت کردن.
قربان برم خدا را یک بام و
دو هوا را
در مورد دو
امر مشابه دو قضاوت متضاد کردن. ضد و نقیض صحبت کردن. بیت: قربان برم خدا را یک
بام و دو هوا را این سر بام گرما
را آن سر بام سرما را.
قربان بند کیفتم تا پول داری رفیقتم
قفط تا زمانی
که میتوان از ثروت کسی استفاده کرد با او دوست بودن. مترادف: این دغل دوستان که میبینی مگسانند گٍرد شیرینی.
قَسَم حضرت عباس را باور کنم
یا دُم خروس را؟
دلایل مشهود
ناقض ادعای مؤکد تو است. از ظواهر پیداست که حرف راست نمیزنی.
قطره قطره جمع گردد وانگهی
دریا شود
از جمع شدن
چیزهای کوچک و ظاهراً بیارزش چیزهای بزرگ و باارزش بهوجود میآید. مترادف: ذره
ذره بههم شود بسیار دانه دانه است
غله در انبار. یا: ذره ذره پشم قالی میشود.
قوّت آب از سرچشمه است
1. شدت هر
اقدام از نیروی مبنا و انگیزة آن منشاء میگیرد. 2. قدرت کسی از پشتیبانی دیگری بودن.E آب
را از سرچشمه باید بست.
قول و بول کسی یکی بودن
برای قول
خود کمترین ارزشی قائل نبودن. درمورد آدم بدقول گفته میشود.
قیصریه را برای دستمالی آتش
زدن
برای
استفادة کوچک خود زیان بزرگی به دیگران وارد کردن.E برای یک دستمال قیصریه را
آتش زدن.
No comments:
Post a Comment